راه اندازی ۳۰ اورژانس اجتماعی در کشور | ایجاد بیش از ۵ هزار فرصت شغلی برای جامعه هدف بهزیستی ۶۳ کشته و ۲۹۰ زخمی در سیل مرگبار ایالت پنجاب پاکستان + فیلم (۲۶ تیر ۱۴۰۴) پیگیری برای ثبت جهانی روستای «مارین» (۲۶ تیر ۱۴۰۴) درباره بادکش درمانی که به یکی از رایج ترین روش های درمانی سنتی تبدیل شده است | درمان‌های آرام بخش افزایش اعتبارات حوزه میراث فرهنگی اردبیل (۲۶ تیر ۱۴۰۴) دفترچه سؤالات نوبت دوم کنکور ریاضی و علوم انسانی ۱۴۰۴ منتشر شد + لینک سوالات حق پرستاری مددجویان بهزیستی با اولویت سه دهک اول در حال پیگیری است ویدئو | مسئولیت‌پذیری و اقدام بموقع پرستاران شیرخوارگاه آمنه تهران پیش از بمباران رژیم صهیونیستی سارقان موتورسیکلت‌های تهران دستگیر شدند مستمری‌بگیران زن می‌توانند مستمری همسر خود را نیز دریافت کنند کلاهبرداری که همسر باردارش را روانه زندان کرد پیداشدن پیکرهای بیش از ۶۰ درصد شهدای جنگ ۱۲روزه، توسط نیرو‌های هلال‌احمر واریزی به حساب بازنشستگان صندوق ذخیره فرهنگیان (۲۶ تیر ۱۴۰۴) گرما این بیماری‌ها را تشدید می‌کند ممانعت از پوشش خبری کنکور سراسری ۱۴۰۴ در دانشگاه فردوسی مشهد + فیلم با این صبحانه قند خون خود را پایین بیاورید نقش مادر در تربیت فرزند و اشتباهات رایج مادران ۲ شرور به اتهام درگیری دسته‌جمعی در تهران دستگیر شدند (۲۶ تیر ۱۴۰۴) ابلاغ ۲۴ راهنمای تجویز دارو و پروتکل درمانی ثبت‌نام وام ازدواج فرزندان بازنشستگان با عقدنامه‌های ۱۴۰۲ تا ۱۴۰۴ قابل انجام است + جزئیات آیا لکه‌های سفید روی ناخن‌ها نشانه کم‌خونی است؟ کاهش ۵۲ درصدی طلاق در خانواده‌های دارای چهار فرزند به بالا اعتراض داوطلبان آزمون سمپاد درباره لو رفتن سؤالات آزمون ورودی به کجا رسید؟ چیزی به نام وِیپ ایمن وجود ندارد آیا چای و شکلات تلخ برای سلامت قلب مفیدند؟ دبیر اجرایی خانه کارگر مازندران، دولت باید بدهی سنگین خود به تأمین‌اجتماعی را پرداخت کند پذیرش دانشجوی دکترا در پردیس‌های دانشگاه تهران محدود می‌شود هدایت تحصیلی نهمی‌ها از فردا (۲۷ تیر ۱۴۰۴) آغاز می‌شود + لینک سامانه فواید شیرین یک میوه ترش برای قلب
سرخط خبرها

باور‌های غلط را  باور نکنید

  • کد خبر: ۱۷۲۷۵۵
  • ۱۴ تير ۱۴۰۲ - ۱۶:۱۱
باور‌های غلط را  باور نکنید
چه کار کردی که این قدر روی فرم اومدی؟ چطوری این قدر چاق شدی؟ گفت: می‌خوای تو هم مثل من یه کم جون بگیری و روی فرم بیای؟ گفتم: آره، چطوری؟

چند ماهی ندیده بودمش. با هم دوست قدیمی بودیم. اولین چیزی که در آن لحظه به ذهنم رسید، ظاهرش بود. انگار آب زیر پوستش دویده بود. کلی چاق شده بود و  قیافه اش دیگر مثل سابق نبود؛ جوان‌تر شده بود و خیلی بهتر. دل مشغولی همیشگی من لاغری بیش از اندازه بود. با تعجب گفتم: محسن چه کار کردی که این قدر روی فرم اومدی؟ چطوری این قدر چاق شدی؟ گفت: می‌خوای تو هم مثل من یه کم جون بگیری و روی فرم بیای؟ گفتم: آره، چطوری؟

اسم دو تا قرص را نوشت و داد دستم. بعد هم از اثرات عجیب و معجزه وار خوردنش گفت که حسابی راضی ام کند. حتی شکل مصرفش را هم تجویز کرد: یکی نیم ساعت قبل از غذا و یکی نیم ساعت بعد از غذا. از داروخانه بگیر، اما باید آشنا باشه، چون این دارو بدون نسخه پزشک فروخته نمی‌شه.

مهم دانستن دارو بود، برای بقیه راه مشکلی نداشتم. روبه روی مغازه ام یک داروخانه بود که با مسئول فنی اش دوست بودم. اولین کارم این بود که بروم سراغش. اسم قرص‌ها را گفتم، اما یادم بود از عوارضش بپرسم. همین کار را هم کردم و گفتم: این قرص‌ها عوارض خطرناک نداره؟ مرد جوان گفت: معلومه که داره. وابستگی شدید داره. خیلی اثر داره، اما اگه بخوای ترکش کنی، دیگه نمی‌تونی.

 راستش حرفش را قبول نکردم. خیلی زود تأکید کردم: من می‌تونم خودم رو کنترل کنم. هر وقت نخواستم، دیگه نمی‌خورم.

همه چیزی که به چشمم می‌رسید، اضافه وزن دوستم بود و به وابستگی فکر نکردم. خیلی زود دارو‌ها اثر کرد. بی اشتهایی فراموش شده بود. غذای خودم که هیچ، تمام کردن غذای بقیه حاضران در سفره هم با من بود. مدام ضعف داشتم و درحال خوردن هله هوله و غذا بودم.

به دو هفته نرسید که وزنم تغییر کرد. صورت استخوانی ام پر شده بود. اعتمادبه نفسم هم بیشتر شده بود، به ویژه وقتی دوست و آشنا هم متوجه تغییراتم شده بودند و‌ می‌پرسیدند چطور چاق شده ام و راه حل می‌خواستند. برای من که در حسرت یک کیلو اضافه وزن بودم، این همه چاقی پیروزی بزرگی بود.

خوش حالی ام، ولی مدت کوتاهی طول کشید، چون چاق شدن با همان سرعت ادامه داشت. پف کرده بودم و این وضعیت پیش می‌رفت. به قدری که خیلی زود روی بدنم اثر گذاشت. سخت راه می‌رفتم و نشستن و برخاستن برایم مشکل بود. نمی‌دانم چرا این قدر زود از چاق شدن سیر شدم. فکر کردم که دیگر نباید ادامه بدهم و همین میزان کافی است. برای همین تصمیم گرفتم که خوردن قرص‌ها را ترک کنم.

اثرات این کنارگذاشتن، وحشتناک بود. فقط یک روز توانستم تحمل کنم. به محض ترک قرص‌ها اشتهایم به طور کامل از بین رفت. حتی میلی به خوردن چند قاشق برای جلوگیری از ضعف و افت فشار هم نداشتم. آنجا تازه یاد حرف آن دوستم در داروخانه افتادم که گفت این قرص‌ها وابستگی شدیدی دارد. دوباره رفتم سراغ قرص ها، مثل یک معتاد. با اعتماد به دوستم و البته خودخواهی خودم، به دام اعتیاد افتادم. هم جسمم را درگیر کردم، هم روانم را. نمی‌دانستم هروقت اراده کنم، نمی‌توانم ترک کنم؛ چه تصور اشتباهی.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->